مشاوره کنکور و مشاوره تحصیلی
00000
مرکز مشاوره اهواز
مشاوره کنکور و مشاوره تحصیلی
00000
مرکز مشاوره اهواز
مقدمه
« تَعَلَّموااَلعَرَبیّةَ فَإنَّهاکَلامُ الله ألَّذی یُکَلِّم بِهِ خَلقَهُ » با حمد و سپاس فراوان به درگاه خداوند بخشنده و مهربان که به من این توفیق را داد تا در مسیر خدمت فرهنگی گام برداشته و بتوانم روشی نو در آموزش زبان عربی ارائه نمایم. امروزه برای افزایش انگیزه کافی در بین دانش آموزان جهت یادگیری این زبان تالیف کتاب های کمک آموزشی با تکیه بر مسائل روان شناختی در کنار کتب درسی می تواند گامی موثر جهت تقویت یادگیری و ایجاد انگیزه باشد. یادگیری زبان عربی برای ما ایرانیان از چند جهت اهمیّت دارد.اوّلاً زبان عربی زبان مقدسی است که قرآن مجید بدان نازل گردیده و خداوند با این زبان به واسطه ی فرشته ی وحی با حبیبش پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) سخن گفته است:«إقرَأ بِاسمِ رَبّک ألَّذی خَلَق...» ثانیاً عربی زبان معارف اسلامی و زبان فرهنگ اسلامی است و بسیاری از آثار دانشمندان مسلمان ایرانی مخصوصاً در قرون اوّلیّه اسلام به زبان عربی نوشته شده اند و از سوی دیگر آمیختگی زبان فارسی با زبان عربی تا حدّی است که می توان گفت حدود بیش از یک سوم جملات فارسی را کلمات عربی تشکیل می دهد ، بنابر این برای فهم درست زبان فارسی و استفاده از آثار گذشتگان یادگیری زبان عربی ضروری است. ثالثاً زبان عربی یکی از کامل ترین زبان های زنده دنیا است و بسیاری از کشور های جهان و مخصوصاً ممالک عرب زبان که با ما روابط فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی دارند به این زبان تکلّم می کنند، لذا برای گسترش این روابط ضرورت دارد ما به این زبان احاطه کامل داشته باشیم. این جزوه به عنوان یک جزوه آموزشی «فنون و راهنمای ترجمه» که به زبان ساده نگاشته شده حاصل تلاش چندین ساله تدریس در کلاس های درس دوره های دبیرستان و پیش دانشگاهی و کنکور می باشد که پس از مطالعات دقیق و آموزش های مکرّر به وجود آمده است و می تواند دانش آموزان را در ترجمه ی صحیح متون عربی به فارسی و بالعکس یاری نموده و آنان را در پاسخ دادن به سوالات کنکور در زمینه ترجمه توانمند سازد. در پایان باید بگویم که هر چند در نگارش این جزوه دقَّت کافی صورت گرفته است،ولی نمی توان ادّعا کرد که خالی از عیب و نقص باشد. لذا از دبیران و دانش آموزان گرامی تقاضا دارم هر جا به اشکالی برخورد کردند به دیده اغماض نگریسته و نسبت به تصحیح آن اقدام نمایند. تنظیم و گردآوری : میر حسین موسوی ترجمه : یعنی بر گرداندن نوشته یا گفته ای از زبانی به زبان دیگر به دقیق ترین وجه ممکن. مترجم برای ارائه ی ترجمه دقیق و رسا باید نکات زیر را مورد توجه قرار دهد : 1) در ترجمه ی اسم توجه به عدد آن ( مفرد ؛ مثنی ؛ جمع )ضروری است. لی مِسطرةٌ وَقلمان ِوکُتُبٌ یک خط کش و دو قلم و تعدادی کتاب دارم 2) در ترجمه ی اسم نکره از « ی » و یا « یک » استفاده می کنیم. اشتریتُ کتاباً یک کتاب خریدم. کتابی خریدم. 3) در ترجمه ی ضمایر؛شناخت « صیغه؛متصل و منفصل بودن و حالت اعرابی آن ها » ضروری می باشد. اَنتم تَکتبونَ واجباتکم : شما تکالیفتان را می نویسید انتم منفصل مرفوع جمع مذکرمخاطب « و» در تکتبون متصل مرفوع جمع مذکر مخاطب کم متصل مجرور جمع مذکر مخاطب 4) صفت مثنی و جمع به صورت مفرد ترجمه می شود(صفت در زبان فارسی به صورت مفرد ترجمه می شود اگر چه در زبان عربی مفرد نباشد). مثنی رَجلانِ قویانِ : دو مرد قوی جمع رجالٌ اَقویاء : مردان قوی التِّلمیذتان ِالمجتهدتانِ : دو دانش آموز کوشا التلامیذُ المجتهدونَ : دانش آموزان کوشا 5) اگر اسمی هم مضاف الیه وهم صفت گرفته باشد در ترجمه فارسی بدین گونه عمل می کنیم. عربی اسم(موصوف) + مضاف الیه + صفت عبادُ اللهِ الصالحونَ / غابات مازندرانَ ألخضراء مِن أجمَلِ ألمناطِق فی ایران مضاف الیه صفت مضاف الیه صفت فارسی اسم(موصوف) + صفت + مضاف الیه بندگان شایسته ی خدا / جنگلهای سبز مازندرن از زیباترین مناطق ایران است صفت مضاف الیه صفت مضاف الیه 6) صفت مونث عاقل به صورت مذکر ترجمه می شود. النِّساء المُحترمات زن های محترم 7) گاهی بر حسب نیاز « فعل ها » را به صورت « صفت » ترجمه می کنیم. قالَ اللهُ عزَّ وَجَلَّ خداوند عزیز و بزرگ فرمود الله تعالی خداوند متعال 8) معمولاً کلمه « کل » ؛ با اسم مفرد (هر) و با اسم جمع (همه) ترجمه می شود؛ واگر تنوین داشته باشد ( هر یک ) معنی می شود. کل مفرد ُکلُّ طالبٍ هر دانش آموزی جمع َکلُّ طلابٍ همه ی دانش آموزان تنوین کلٌ یَقولُ هر یک می گوید. 9) در پایان جمله های اسمیّه که فعلی ذکر نشده است از صیغه های مختلف فعل ربطی « است » استفاده می کنیم. مفرد اَلعِلمُ نافعٌ دانش سودمند است مثنی هما رفیقا الاطفالِ آن دو دوست کودکان هستند جمع الشُّهداءُ اَحیاء شهیدان زنده هستند 10) خبر مفرد (کلمه)؛نه جمله در صورتی که مثنی و جمع باشد معمولاً به صورت مفرد ترجمه می شود. اَلمُومنونَ صادقونَ فی حَیاتِهِم مومنان در زندگی خود راستگو هستند. 11) اسم اشاره ی مثنی و جمع اگر به همراه اسم دارای « ال » بیاید مفرد ترجمه می شود و هر گاه بدون« ال » باشد ؛ اسم اشاره طبق صیغه خود ترجمه می شود. مثنی جمع ترجمه همراه (ال) هذان الطالبانِ مُجتهدانِ هولاءِ الطلابُ ؛ مجتهدونَ این دانش آموزان ؛کوشا هستند. بدون (ال) هذان طالبانِ مُجتهدان هولاء طلابٌ ؛ مجتهدونَ اینها؛دانش آموزان کوشا هستند. 12) اسم فاعل بصورت صفت فاعلی و اسم مفعول به صورت صفت مفعولی ترجمه می شود(یعنی از پسوند های صفت فاعلی « نده- ا » و صفت مفعولی « شدن » استفاده می کنیم). اسم فاعل ناِصرٌ: یاری کننده ُمنذرٌ: بیم دهنده اسم مفعول مَنصورٌ: یاری شده مُحترمٌ: احترام شده 13) در ترجمه جمله ی اسمیه شناخت دو رکن آن«مبتدا و خبر» بسیار لازم و مهم است. شَبابُنا اَلمُسلِمُونَ اَلَّذینَ نَفخَرُ بِهم سَجَّلوا فی التّاریخِ بُطولاتٍ رائعةً مبتدا خبر جوانان مسلمان ما که به آنها افتخار می کنیم قهرمانی های جالبی در تاریخ ثبت کردند. شباب:جوانان سجّلوا:ثبت کردند 14) در ترجمه جمله اسمیّه که خبر آن مقدم از نوع جار و مجرور یا ظرف شده از فعل ( دارد ؛ داشت ) و مشتقات آن استفاده می کنیم؛(به عبارت دیگر حرف « ل » با فعل ( کان ) و بدون آن « داشتن » ترجمه می شود.) ل + کان یا لَیتَ لَنا ثَروَةَ قارونَ ای کاش ثروت قارون را داشتیم . لی مَکتبهٌ صغیرةٌ کتابخانه کوچکی دارم ل( بدون کان ) کان لی کتابٌ کتابی داشتم. 15) در ترجمه ی اسم مبالغه از قید« بسیار؛ پر؛... »استفاده می کنیم؛ مثال : هُوَ غَفّار=او بسیار آمرزنده است استفاده از قید: بسیار غَفّار بسیار بخشنده استفاده از قید: پر ضَحّاک پر خنده 16) اسم تفضیل همراه « من »صفت تفضیلی (تر) و بدون « من »صفت عالی (ترین) ترجمه می شود. همراه من هُوَ اَشجَعُ مِنکَ او از تو شجاع تر است ألَیسَ فی ألمَجلِسِ أکبرُ مِنکَ آیا در مجلس بزرگتر از تو نیست بدون من أحسن کتاب بهترین کتاب هُوَ اَشجَعُ النّاسِ او شجاع ترین مردم است 17) اسم های موصول خاص« الذی و التی ؛ ألّذینَ و أللاتی »پس از اسم ها ئی که دارای « ال » هستند به معنی « که » می باشد و درغیر این صورت « کسی که و کسانی که» پس از اسم دارای « ال » بدون اسم دارای « ال » اَلاِنسانُ الّذی یَجتَهِدُ یَنجَحُ: انسانی که تلاش میکند موفق میشود الّذی یَجتَهِدُ فَهُوَ یَنجَحُ: کسی که تلاش می کند پس او موفق میشود. ذَهَبتُ اِلَی اَلمَسجِدِ الَّذیِ قُربَ مَدرَسَتَنا: به مسجدی که نزدیک مدرسه یمان بود؛رفتیم. هُو َالَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الاَرضِ: او کسی است که آسمان و زمین را آفرید. ألتلامیذُ ألَّذینَ یَجتَهِدونَ یَنجَحونَ دانش آموزانی که تلاش می کنند موفق می شوند. ألَّذینَ یَکنِزونَ ألذَهَبَ وَ ألفِضَّةَ کسانی که طلا ونقره جمع می کنند. 18) بعضی مواقع اسم تفضیل همراه «ال» می آید که در این صورت به عنوان صفت از اسم ما قبل خود مطابقت می کند وبعضی مواقع حرف مِن وبعد از آن حذف می شود(مفضل علیه). همراه ال اَلطِفلُ ألاَکبر بجّه ی بزرگتر بدون ال بَل توثرون ألحَیاةَ ألدنیا وَألآخِرَةُ خَیرٌ وَ أبقیَ زندگی دنیا را بر می گزینند در حالی که آخرت بهتر وباقی ماندنی تر است. 19) در جمله اسمیّه مبتدا اکثراً معرفه وخبرمفرد اکثراً نکره می شود ولی نمونه ها یی وجود دارد که حکایت از حصر خبر در مبتدا می کند؛ به عبارت دیگر می خواهیم نشان دهیم که ویژگی منحصر به فرد مبتدا این گونه است که دراین صورت خبر با « ال » می آید. هُوَ السَّمیعُ العَلیم اَللهُ الصَّمَدُ هُوَ الغَنیُ الحَمیدُ کلمات السمیع ؛ الصمد و الغنی و الحمید ویژگی منحصر به فرد مبتدا ی خود هستند. 20) ضمایر منفصل منصوبی که در اول جمله به کار می روند در ترجمه آنها کلماتی از قبیل« تنها؛فقط و...» را اضافه می کنیم . مانند : اِیّاکَ اِیاّکَ نَعبُدُ تنها ( فقط ) تو را عبادت میکنیم. 21) در ترجمه ضمیر فصل(ضمیری که میان مبتدا و خبر معرفه بکار می رود)از تعابیری چون:« تنها ؛ همان ؛ آن است که ؛چنین است و...»استفاده می کنیم. مانند : هُم اولئکَ هُم اَلمُفلِحُونَ تنها آنها رستگار هستند. 22) گاهی با ادوات استفهام به عباراتی برخورد می کنیم که دربردارنده سوالی نیست که در پی جوابی باشد بلکه معانی و مفاهیم دیگری را در نظر دارد . استفهام انکاری مفهوم جمله حکایت از نفی یا نهی می کند. اَ تَامُرُونَ النّاسَ بِا لبِرِّ و َتَنسَونَ اَنفُسَکُم آیا مردم را به نیکی امر می کنید در حالیکه خودتان را فراموش میکنید. استفهام تقریری به منظور ا قرارگرفتن از مخاطب و اثبات موضوع است. اَلَم تَعلَم اَنَّ اَللهَ یَعلَمُ ما فِی السَّماءِ وَ الاَرضِ آیا ندانستی که خدا آنچه ر در آسمان و زمین است می داند. 23) معدود 3 تا 10 جمع می باشد ولی به صورت مفرد ترجمه می شود(بطور کلی در زبان فارسی معدود فقط به حالت مفرد ترجمه می شود.) خَمسَة کُتُبٍ: پنج کتاب اثنتا عَشَرةَ تلمیذ ة : دوازده دانش آموز کتب جمع هست ولی مفرد ترجمه می شود. تلمیذه مفرد هست و مفرد هم ترجمه می شود. 24) در ترجمه فعل؛ دانستن « زمان؛صیغه؛لازم و متعدی ؛ معلوم و مجهول » بودن آن بسیار ضروری است. مثلا: فعل نَجلِسُ بدانیم « مضارع ؛متکلم مع الغیر؛لازم و معلوم » می باشد. مثال ترجمه یا أیّها ألنبیُّّ جاهِد ألکُفّارَ وَ ألمُنافِقینَ امر ثلاثی مزید مخاطب معلوم ای پیامبر با کفار ومنافقین مبارزه کن. جاهَدَ اُویسٌ فی مَعرَکَة صِفِّین ماضی ثلاثی مزید غائب معلوم اویس در جنگ صفین مبارزه کرد نَزَلَ ألمَطَرُ. ماضی ثلاثی مجرد غائب معلوم باران نازل شد. أنزَلَ أللهُ ألمَطَرَ. ماضی ثلاثی مزید غائب معلوم خداوند باران را نازل کرد. أقرَاُ ألقُرآنَ کُلَّ صَباحٍ مضارع متکلم وحده ثلاثی مجرد معلوم هر صبح قرآن می خوانم. یُقرَاُ ألقرآنُ کلَّ صَباحٍ. مضارع غائب ثلاثی مجرد مجهول هر صبح قرآن خوانده می شود. 25) در جمله ی فعلیّه باید فاعل جمله را شناسایی کرد. دَخَلَ فی قاعَة المَدرَسَةِ عَدَد ٌمِن اَلاَساتِذَةِ تعدادی از استادان وارد سالن مدرسه شدند. فاعل: عدد 26) در بسیاری از موارد شکل افعال مانند هم می باشد و تنها حرکات آن نوع فعل را مشخص می کند. آمَنوا ایمان آوردند فعل ماضی آمِنوا ایمان آورید فعل امر 27) فعل درابتدای جمله با فاعل مثنی و جمع؛ مفرد بکار می رود ؛ ولی به صورت جمع ترجمه می شود.(به عبارت دیگر هرگاه فاعل اسم ظاهر باشد فعل همیشه مفرد می آید واگر فاعل مثنی یا جمع باشد فعل به صورت جمع ترجمه می شود.) جمله مثنی جمله جمع فعل فاعل رَجَعَ الفَلاحانِ مِن اَلمَزرَعَةِ کَتَبََ الطّلابُ مفرد : رجع مثنی : الفلاحان دو کشاورز از مزرعه بر گشتند دانش آموزان نوشتند مفرد : کتب جمع : الطلاب 28) « عند » اگر ظرف مکان باشد به معنی ( نزد ) و اگر ظرف زمان باشد به معنی( به هنگام ؛ وقت ) ترجمه می شود ؛ و گاهی معادل فعل « داشتن » معنی می شود. عِند ظرف مکان باشد به معنی : نزد الکتابُ عِندَ الطالبِ کتاب نزد دانش آموز است. عِند ظرف زمان باشد به معنی : به هنگام ؛ وقت َنذهَبُ الی المَسجِدِ عنِدَ الغُرُوبِ به هنگام غروب به مسجد می رویم. عِند معمولا در جمله اسمیّه هر گاه خبر مقدم باشد. به معنی : داشتن کانَ عِندی کِتابٌ قیَمٌ عِـنـــدی کُرّاسَةٌ کتاب ارزشمندی داشتم . جزوه ای دارم . 29) گاهی ظرف « هُناکَ » ( آنجا )به معنی « هست ؛ وجود دارد » ترجمه می شود. هناک هناک آمالٌ کثیرةٌ حَولَ نَجاحِ المُسلمینَ آرزوهای زیادی پیرامون موفقیت مسلمانان وجود دارد. هناک هناک ِکتابٌ عَلیَ الکُرسی کتابی روی صندلی هست.(وجود دارد) 30) جمله ی بعد از اسم نکره « وصفیّه » است وباید اسم نکره را توصیف کند و در ترجمه آن حرف « که » درابتدای جمله ی وصفیه افزوده می شود و سپس جمله بنابر الگوهای زیر ترجمه می شود. َقراتُ کِتاباً قد رَاَیتَهُ فی الجامِعَةِ کتابا:اسم نکره قدرایته:جمله وصفی ماضی+ ماضی (قرات + قد رایته) ماضی بعید یا ماضی ساده کتابی را خواندم که در دانشگاه آنرا دیده بودم َسمِعتُ نِداءًیَدعونِی الی الصِّدقِِ نداء:اسم نکره یدعونی:جمله وصفی ماضی + مضارع (سمعت + یدعونی) ماضی استمراری ندائی را شنیدم که مرا به صداقت فرا می خواند. اُفَتِشُ عَن کِتابٍ یُساعِدُنی فِی التَّرجِمةِ کتاب:اسم نکره یساعدنی:جمله وصفی مضارع + مضارع (افتش + یساعدنی) مضارع التزامی دنبال کتابی می گردم که مرا در ترجمه کمک کند. شارَکَ ألطُلّلابُ فی نَدوَةٍ یَدرُسونَ أسالیبَ ألتَرجَمَة ألطُلّلابُ : صاحب حال یَدرُسونَ أسالیبَ ألتَرجَمَة : جمله ی حالیه دانشجویان در جلسه ای شرکت کردندکه روشهای ترجمه را می خواندند. 31) گاهی مصدر را می توان به صورت فعل ترجمه کردو بالعکس فعل مضارع را با حرف نا صبه « ان »مصدر ترجمه کنیم . قَصَدتُ اَلرُّجُوعَ الی الَبیتِ خواستم به خانه برگردم. الرّجوع :مصدر است ولی فعل ترجمه می شود اُحِبُّ َان اَدرُسَ(الدّراسة) درس خواندن را دوست دارم. اَدرُسُ :فعل است ولی با « ان » مصدر ترجمه می شود 32) فعل مضارع بعد از ادوات نا صبه « ان ؛ کی ؛ لکی ؛ حتی ؛ ل » ( که ؛ تا ؛ تا اینکه ؛ برای اینکه ) غالبا به صورت مضارع التزامی ترجمه می شود. اِجتَهِدی اَیَّتُها الطّالِبَةُ کَی تَبلُغی هَدَفَکَ ای دانش آموز تلاش کن تابه هدفت برسی کی تبلغی : مضارع التزامی 33) حرف « لم » مضارع را به ماضی منفی یا ماضی ساده منفی تبدیل می کند. قالَت الَاعرابُ:آمَنَّا قُل لَم تُومِنُوا وَلکن قُولُوا اَسلَمنا اعراب گفتند:ایمان آوردیم؛بگو ایمان نیاوردید(نیاورده اید)ولی بگویید اسلام آوردیم لَم یَتَکاسَلنَ: مَا تَکاسَلنَ تنبلی نکردند ( تنبلی نکرده اند ) 34) حرف « لما » مضارع را به ماضی نقلی منفی تبدیل می کند و اگر همراه فعل ماضی بیاید (هنگامی که ؛ وقتی که ) ترجمه می شود که در این صورت اسم است. لمّا + مضارع = (ماضی نقلی منفی) لمّا یَفهَم لمّا یَکتُب الطالبُ واجِبَهُ هنوز نفهمیده است هنوز دانش آموز تکلیفش را ننوشته است لمّا + ماضی =(به معنی وقتی که؛هنگامی که) لمّا رَاَیَ البُستانَ وقتی که باغ را دید. 35) حرف « لن » معنی مضارع را به منفی مستقبل تبدیل می کند و فعل مضارع با « س ؛ سوف » مستقبل ترجمه می شود؛و در ترجمه آن باید (خواهد) و مشتقات آن را ذکر نمود. لَن + مضارع = منفی مستقبل لَن تََنالوا الِبرَّحَتّی تُنفِقُوا مِمّا تُحِبّونَ لَن یَذهبَ (مضارع منصوب) به نیکی نخواهید رسید تا اینکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید نخواهد رفت. س/سوف + مضارع = مستقبل و سَیَعَلَمُ الّذینَ ظَلَمُوا اَیَّ مُنقَلِبٍ یَنقَلِبُونَ و کسانی که ستم کردند خواهند دانست که چه سان سرنگون می شوند 36) « ل »امر صیغه های غایب و متکلم فعل مضارع را به مضارع التزامی تبدیل می کند و در ترجمه آن از واژه ی ( با ید ) استفاده می کنیم ؛ و اگر « لا » نهی وارد شود در ترجمه ی آن از واژه ی ( نباید ) استفاده می کنیم. « ل » امــــر « لا » نهــــی ل + مضارع غایب ومتکلم مضارع التزامی لا + مضارع غایب و متکلم نهی مضارع التزامی ل + َینهَضُ = لینهض باید برخیزد لا + یذهب = لایذهب نبایدبرود ل + اکتبُ = لاکتب باید بنویسم لا + اذهب = لااذهب نبایدبروم ل + یََعلَمونَ = لیَعلَموا باید بدانند لا + یَعَلَموُنَ = لایعلموا نبایدبدانند لا + مضارع مخاطب امر منفی لاتَتَکَلَّم صحبت نکن. 37) کلمه « کان » با فعل مضارع ماضی استمراری ترجمه می شود وبا فعل ماضی (همراه قد یا بدون آن ) ماضی بعید ترجمه می شود. کانَ + مضارع = ماضی استمراری کانَ + قد + ماضی = ماضی بعید کانَ التِّلمیذُ یَقرَا ُدَرسَهُ کانَ یَذهَبُ کان التلمیذ قد قرا درسه کانَ ( قَد ) ذَهَبَ دانش آموز درس خود را می خواند می رفت. دانش آموز درس خود را خوانده بود رفته بود. 38) اگر چند فعل استمراری و یا بعید بر یکدیگر عطف شوند « کان » فقط یک بار در ابتدای آن ذکر می شود. استمراری کانَ الطّلالِبُ یُطاِلعُونَ دروسَهم وَیَکتُبونَ واجباتهم دانش آموزان درس های شان را مطالعه می کردند و تکالیف خود را می نوشتند بعید کانَ ألنَهارُ قَد مَضَی وَمَا بَاعَت حَتّی عُلبَةً واحِدَةً روز فرا رسیده بود وحتی یک قوطی کبریت نفروخته بود. 39) جمله ای که با « کان » منفی شروع شده باشد و بعد از آن لام (ل) از حروف ناصبه بیاید در شروع ترجمه ی جمله کلماتی از قبیل (هرگز – اصلاً) می آوریم. مَاکُنتُ لَأ تَوَهَّمَ هرگز (اصلاً) نمی پنداشتم 40) اگر فعل شرط و جواب آن ماضی باشد غالبا به صورت مضارع التزامی و اخباری ترجمه می شود. مَن طَلَبَ العُلی سَهِر َاللیالِی هر کس بزرگی می جوید(بجوید)شب ها بیدار می ماند اِن اَحسَنتُم؛ اَحسَنتُم لِاَنفِسِکم اگر نیکی بکنید(می کنید)به خودتان نیکی می کنید 41) برخی از فعل ها همراه حروفی بکار می روند که در هنگام ترجمه نیاز به ترجمه ی آنها نمی باشد. ( شَعَرَ ألرَجُلُ بِالنَدمِ ) = مرد احساس پشیمانی کرد. مانند: سَخِرَ مِن : مسخره کرد / بَحَثَ عن : جستجو کرد / شَعَرَبـ : احسا س کرد / حصل علی : به دست آورد 42) کلمه « اذا » از ادوات شرط است ؛ که فعل ماضی بعد از آن به صورت مضارع ترجمه می شود و فعل مضارع خیلی کم به کار رفته است و معمولا در اشعار به خاطر ضرورت شعری آن را مجزوم می آورند در حالی که فعل مضارع را جزم نمی دهد. اذا + فعل ماضی اذا جَاءَ نَصرُالله و َالفَتحِ إذا مَررتُ بِقَریَةٍ خَنَقَت یَدایَ صِغارَها وقتی یاری و فتح خدا می آید. وقتی ازروستائی گذر کنم دستهایم کوچکترها را خفه می کند. اذا + فعل مضارع وَأللیلِ إذا یَغشَی وزمانی که شب همه جا را فرا گیرد. - کلمه« إذا » فجائیه مخصوص داخل شدن بر سر جملات اسمیّه است و نیازی به جواب ندارد. هیچگاه در اول کلام قرار نمی گیرد و همواره « فاء » زائد ( یا استئنا فیّه ) در اول آن است. اسم پس از آن مبتدا است که گاهی خبرش ذکر می گردد و گاهی محذوف است. فَألقاها إذا هِیَ حَیّةٌ تَسعی « اذا » فجائیه است که به دو صورت اعراب می پذیرد:یا ظرف زمان است ویا حرف که محلی از اعراب ندارد. 43) ترجمه اقسام فعل ماضی بدین قرار است: ماضی ساده ماضی جَلَسَ نشست ماضی بعید کانَ + قَد + ماضی کانَ قَد ذَهَبَ / کانَ ذَهَبَ رفته بود ماضی استمراری کانَ + مضارع کانَ ألتلامیذُ یَذهَبُونَ / ألتَلامیذُ کانوا یَذهَبون دانش آموزان می رفتند ماضی نقلی قَد + ماضی قَدکَتَبَ / قَدکَتَبتَ نوشته است / نوشته ام 44) بعد از فعل (قال )حرف جر «ب » بیاید؛در این صورت (قال)معنای « اعتقاد داشتن » می دهد. إنَّ بَعضَ ألمُفَکِّرین کَأرَسطو قالوا بِإستِدارَةِ ألارضِ یقیناً برخی از اندیشمندان همچون ارسطو اعتقاد داشتند که زمین می چرخد. 45) حرف قد اگر به فعل ماضی داخل شود به معنی تحقیق یا تقریب می دهد. و اگر به فعل مضارع داخل شود به معنی تقلیل می باشد. ماضی تحقیق قد أفلَحَ ألمومِنونَ به تحقیق مومنان رستگار شدند تقریب قَد قامَت ألصلاة هم اکنون نماز به پا شده است مضارع تقلیل یا شک قد یَصِدقُ الکذوبُ هُوَ قَد یَنامُ فی ألنهار گاهی(شاید) دروغگو؛راست هم می گوید او گاهی(شاید) در روز می خوابد 46) غالبا برای منفی کردن فعل ماضی از « ما » و فعل مضارع از « لا » استفاده می شود. دقت کنیم که حرف « ما » گاهی اسم استفهام و گاهی اسم موصول است که به قرائن موجود در جمله تمییز می دهیم. ماضی منفی ماضی مضارع منفی مضارع «ما»اسم موصول «ما»اسم استفهام ضَحِکَ : خندید ماضَحِکَ : نخندید یَضحَکُ : می خندد لایَضحَکُ : نمی خندد قد سَمِعتُ ما قُلتَ : شنیدم آنچه گفتی ما فَعَلتَ ؟ چه کارکردی؟ 47) در ترجمه ی فعل مجهول اغلب از فعل « شدن » استفاده می شود. مانند: یُقالُ : گفته می شود / اُکرِمَ َالضُیوفُ : مهمانان مورد اکرام واقع شدند / بُنِیَ مَسجدٌ فی المدینة : مسجدی در شهر ساخته شد 48) فعل مضارع در جواب فعل طلب( امر؛ نهی )همراه « تا » به صورت التزامی ترجمه می شود. فعل مضارع در جواب فعل امر فعل مضارع در جواب فعل امر فعل مضارع در جواب فعل نهی اُحسِن اِلَی النّاسِ تَستَعبد قلُوبَهم اُدعُونِی اَستَجِب لَکم لا تَکسَل تَنجَح به مردم نیکی کن تا دل ها یشان را به د ست آوری مرا بخوانید تا شما را اجا بت کنم. تنبلی نکن تا موفق شوی 49) فعل « قام » همراه حرف جر( بـ )به معنی « انجام داد ؛ پرداخت ؛ اقدام کرد » ترجمه می شود. قام الطلاب بتلاوه القران:دانش آموزان به تلاوت قرآن پرداختند.(قرآن تلاوت کردند) 50) هر یک از باب های ثلاثی مزید معمولا برای معانی خاصی مورد استفاده قرار می گیرد که کاربرد هر یک به شرح زیر است: باب معانی مثال اِفعال تعدیه ( تبدیل فعل لازم به متعدی ) ذَهَبَ : رفت / اَذهَبَ : برد تفعیل تعدیه ( تبدیل فعل لازم به متعدی ) نَزَلَ : نازل شد / نَزَّلَ : نازل کرد مفاعله مشارکت یک طرفه ( میان فاعل ومفعول از کلمه با استفاده می کنیم ) کاتَبَ علیٌ صدیقَه : علی با دوستش نامه نگاری کرد تفاعل مشارکت دو طرفه ( ازکلماتی نظیرباهم؛ با یکدیگراستفاده می کنیم ) تَضَارَبَ الرَّجلانِ : دو مرد با هم زدوخورد کردند انفعال همیشه برای مطاوعة ( اثر پذیری ) هَدَّمتُهُ فَإنهَدَمَ : آن را ویران کردم پس ویران شد افتعال اثر پذیری و گاهی متعدی هُو اِکتَسَبَ العلمَ : او دانش به دست آورد تفعل اغلب برای اثر پذیری و گاهی برای متعدی أدَّبتُه فَتَادَّبَ : اورا ادب کردم پس مودب شد استفعال همیشه برای طلب و در خواست اَستغفُرالله :َ طلب بخشش و آمرزش از خدا می خواهم -اغلب در ترجمه ی باب مفاعله از واژه « با » و در ترجمه باب تفاعل از واژه « با هم » استفاده می کنیم. تَعاوَنَ النَّاسُ لِبِناءِ المَسجدِ : مردم برای ساختن مسجد با یکدیگر همکاری کردند 51) گاهی در ترجمه ی مفعول به حرف متمم نیاز است و مفعول همراه « را » مفهوم خوبی ندارد. بَلغتُ المنزلَ : به خانه رسیدم / سَالتُ المعلمَ : از معلم پرسیدم / جاءَ ه : نزد او آمد جاهِدِ المشرکینَ : با مشرکان جهاد کن / نَالَ غایتَه : به هدف خود رسید 52) جایگاه مفعول معمولا پس از فاعل است اما در همه جای جمله می تواند قرار گیرد پس در ترجمه مفعول و پیدا کردن آن مفهوم عبارت راهگشا خواهد بود. 53) برخی از فعل های متعدی ؛ دو مفعولی هستند که در ترجمه این مفعول ها در یکی از نشانه ی « را »و در دیگری از متمم استفاده می کنیم؛افعال دو مفعولی مانند : رزق ؛ وهب ؛ زاد ؛ جعل ؛ اعطی ؛... مثال الهی ارزقنی الصبرَ الجمیلَ خدایا به من صبر جمیل را ارزانی بدار جَعَلتُکَ امیناً عَلی اَسراِری تو را بر اسرار خویش امین قرار دادم انَّا اَعطَیناکَ الکوثر ما به تو کوثر را(حضرت فاطمه س)عطا کردیم 54) در ترجمه ی افعال مقاربه « کادَ ؛ اوشَکَ ؛ عَسیَ ؛ اَخَذَ ؛ ... » از الفاظی نظیر (نزدیک بود ؛ امید داشت ؛ شروع کرد ؛ تقریباً ؛ چیزی نمانده.... ) استفاده می کنیم و خبر آن معادل مضارع التزامی ترجمه می شود. کادَ الطفلُ یَسقطُ نزدیک بود کودک بیافتد کاد: فعل مقاربه / یسقط : خبر تَکادُ الوردةُ تتَفتَحُ نزدیک است که گل شکفته شود تکاد : فعل مقاربه / تتفتح : خبر 55) فعل مضارع را بعد از افعال شروع(اخذ ؛ بدا ؛ جعل ؛ شرع) می توان به صورت مصدر ترجمه کرد. اَخَذَ قَلبی یَخفِقُ اخذ: فعل شروع / یخفق : فعل مضارع قلبم شروع به تپیدن کرد. اخذ المعلمُ یُدرِّسُ اخذ: فعل شروع / یدرس : فعل مضارع معلم درس دادن را شروع کرد. 56) اگر خبر « لَیتَ و لَعلَّ حروف مشبه بالفعل » در صورتی که فعل مضارع باشد به صورت مضارع التزامی ترجمه می شود. - « لیت » غالبا برای اموری بکار می رود که از نظر متکلم تحقق آن دشوار و یا قریب به محال است. - « لعل » غالبا برای اموری بکار می رود که از نظر متکلم علی رغم مشکل بودن امکان تحقق آن ها وجود دارد. لَیتَ المُسلمینَ یَستَیقِظونَ مِن نُومِ الغَفلةِ کاش مسلمانان از خواب غفلت بیدار شوند. تمنی و آرزو کردن یالیت لَنامثلَ ما اُوتِیَ قارونَ ای کاش آنچه به قارون داده شده می داشتیم. لعلَّ السلامَ یَستقرُّ فی العالمِ شاید صلح در جهان استقرار یلبد. وقَالَ فرعون:یاهامان؛اِبنِ لی صَرحاً لَعَلِّی اَبلُغُ الاَسبابَ فرعون گفت:ای هامان؛برای من قصری بساز شاید به آن درها دست یابم. 57) حرف « أن » از حروف مشبهة بالفعل در وسط جمله ( که ؛ اینکه ) ترجمه می شود. قدسَجَّلَ التاریخ اَنَّ کثیرًا ِمن الاِنتصاراتِ وَقَعَت بَعَدالفَشَل تاریخ ثبت کرده است که بسیاری از پیروزیها بعد از شکست رخ داده است. عَلِمتُ انَّها قدنَجَحَت فی الامتحانِ دانستم اینکه او در امتحان قبول شده است. 58) در ترجمه روان متون عربی می توان از ترجمه ی « اِنَّ » صرف نظر کرد و آن را فقط تکیه گاه جمله ی اسمیّه قلمداد نمود. اِنَّ اِنَّ شعبَ ایران یُدافِعُ عَن وَطَنِهِ انَّ النَّملَةََ حَشَرَةٌ صَغَیرَةٌ مردم ایران از وطنش دفاع می کند مورچه حشره ای کوچک است. 59) حرف « ل » ابتدا ؛ لامی که غالبا بر سر خبر ( ِانَّ ) می آید در معنی( مسلماً ؛ یقیناً ) ترجمه می شود. ِانَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ مسلماً انسان در زیان کاری است. 60) حرف « لا » ی نفی جنس معمولا « هیچ .... نیست » ترجمه می شود. لا لباسَ اَجمَلُ مِن الَعا فیةِ هیچ لباسی زیبنده تراز سلامتی نیست. لا فَقرَ کالجَهلِ هیچ فقری چون نادانی نیست. 61) « ِانَّما » ؛ از ادات حصراست و در ترجمه ی جمله ای که با آن شروع شده و بعد از آن اسم می باشد؛ابتدا آن اسم را ترجمه می کنیم و سپس(مسلماً ؛ فقط ؛ تنها) که معنای « انّما » می باشد می آوریم. ِانَّما العزةُ لِلهِ وَرَسولِه َولِلموُمِنینَ عزت فقط از آن خدا و پیا مبرش و مومنان است. انَّما المومنونَ اخوه مومنان مسلما ( فقط ) برادر هستند. 62) برای ترجمه مفعول له(قید سبب) از کلماتی مانند « برای ؛ به خاطر ؛ به جهت ؛ ... » استفاده می شود. اَلمُومِنُ یَترکُ المعصیةَ حیاءً ِمن اَللهِ مومن به خاطر شرم از خدا؛گناه را ترک می کند 63) برای ترجمه ی مفعول مطلق تاکیدی از قیدهای تاکیدی چون « کاملاً ؛ حتماً ؛ قطعاً ؛ بی شک ؛ ... » و برای ترجمه مفعول مطلق نوعی (بیانی)از واژگانی چون « مانند؛ همچون؛ چون؛ به نیکی؛ بسیار؛ سخت ؛ ... » استفاده می شود. مفعول مطلق تاکیدی کَلَّمَ ََاَللهُ موسی تَکلیماً نَزَّلَ اَللهُ القُرانَ تَنزیلاً خداوند با موسی قطعاً سخن گفت. یقینا خداوند قران را نازل کرد. مفعول مطلق نوعی یَعیشُ البَخیلُ عیشةَ الُفقراءِ فاصِبر صبرًا جمیلاً بخیل چون مستمندان زندگی می کند. به نیکی صبر کن 64) در ترجمه حال مفرد (غیر جمله) از قیدهای حالت و کیفیت « ان- ا- با » استفاده میشود. َراَیتُ صَدیقِی مَسروَراً دوستم را شادمان دیدم. ذَهَبَ زیدٌ مِسرِعَاً زید با شتاب رفت. 65) در ترجمه حال جمله از واژگان « درحالی که ؛ حال آنکه ؛ که » استفاده می شود بدون اینکه قبل از آن (الَّذی ؛ الَّتی ؛ ...) بیاید. حال جمله فعلیه خَرَجَ َلمُعلمُ وَ قَد عَلَّمنا اَشیاءً کثیرةً معلم خارج شد در حالیکه مطالب زیادی را به ما آموخت حال جمله اسمیه جاءَت المُعلِّمةُ وَ هِیَ تَتَکَلَّم ُبِاللُّغةِ العَربیةِ َرایتُ صَدیقی و َهو مَسرورٌ ( یَسِــرُّ ) معلم آمد در حالیکه به زبان عربی سخن می گفت. دوستم را دیدم در حالیکه شادمان بود. 66) جمله ی حالیه را می توان پیش از اتمام جمله ی پایه ترجمه کرد. خَرَج َالطُّلابُ مِن اَلصفِ وَ هُم یَتَحاوَرونَ جمله پایه جمله پیرو دانش آموزان در حالیکه باهم صحبت می کردند از کلاس خارج شدند. جمله پیرو جمله پایه 67) گاهی می توان در استثنای مفرغ( استثنائی که مستثنی منه آن حذف شده باشد )جمله را مثبت و به صورت موکد ترجمه کرد. َما جَاءَ الا اَخو کَ فقط برادرت آمد. به جای ترجمه:جز برادرت نیامد. ما قَرَأتُ إلّا ألعَرَبیّةَ فقط عربی را خواندم به جای ترجمه:جزء عربی نخوانده ام. َما جَاءَ الا هذا اَلطالبُ فقط این دانش آموز آمد. به جای ترجمه:جزء این دانش آموز کسی نیامد 68) باید سعی کنیم تا آنجا که ممکن است در ترجمه از عبارتهای زبان مبداَ کلمه ای کم و یا زیاد نشود. 69) جمله حالیه و وصفیه با توجه به نیاز جمله ( ماضی ؛ مضارع ؛ ماضی استمراری و... )ترجمه می شود و برای ترجمه؛آن فعل را با فعل جمله قبل تطبیق می دهیم؛آنگاه مطابق قائده ی زیر ترجمه می شود: جمله حالیه ماضی + ماضی = ماضی بعید یا ماضی ساده خَرَجنا مِن الَصَّفِ وَ قَدعَلَّمنا اَشیاء کثیرة از کلاس خارج شدیم در حالیکه چیزهای زیادی آموخته بودیم.(آموختیم) ماضی + مضارع = ماضی استمراری رَایتُ صَدیقِی وَ هُو یتَکَلَّمُ بِالّلغةِ الَعرَبیَّةِ دوستم را دیدم در حالیکه به زبان عربی صحبت می کرد. مضارع + مضارع = مضارع التزامی اُفَتِّشُ کتابی یُساعِدُنی فی فهمِ الُّنصوصِ دنبال کتابم می گردم در حالیکه مرا در فهم متون یاری کند. جمله وصفیه ماضی + ماضی = ماضی بعید یا ماضی ساده قَرَأتُ آیةً أثرت فی قلبی آیه ای را خواندم که در قلبم اثر گذاشت(گذاشته بود) ماضی + مضارع = ماضی استمراری سَمِعتُ نِداءیَدعونی اِلی ألصِدقِ ندائی را شنیدم که مرا به صداقت فرا می خواند مضارع + مضارع = مضارع التزامی اُفَتِّشُ عَن کِتاب یُساعِدنی فی فَهم ألنصوص دنبال کتابی می گردم که مرا در فهم متون یاری کند 70) در ترجمه تمییز نسبت از واژگانی چون «از نظر ؛ از جهت ؛ ... » استفاده می شود. تَقَدَّمَ الطالبُ َادَباً ُملِیءَ قَلبِی اِیماناً دانش آموز از نظر ادب پیشرفت کرد. قلبم از جهت ایمان پر شد. 71) در ترجمه تمییز نسبت (تمییزی که ابهام جمله را بر طرف می کند) می توان اصل تمییز را در نظر گرفت. َطابَ التِّلمیذُ نَفساً تمییز در اصل فاعل بوده وجود دانش آموز پاک شد. تمییز فاعل ترجمه شده است فَجَّرَ الله الاَرضَ عُیوناً تمییز در اصل مفعول بوده خداوند چشمه های زمین را جوشاند. تمییز مفعول ترجمه شده است هُوَ اَکثر منِّی َصبرًا تمییز در اصل مبتدا بوده صبر او از من بیشتر است. تمییز مبتدا ترجمه شده است 72) در موارد زیر فعل ماضی به حال و مستقبل تغییر می کند: اگر به صورت انشائی بکار رود به معنی حال بِعتُکَ اَلدارَ خانه را به تو فروختم. اگر به صورت طلب یا دعا ئی باشد به زمان آینده و مستقبل غَفَرَ اَللهُ لَکَ خداوند تو را بیامرزد. اگر بعد از( اِذا ؛ اِن ) شرطیه قرار گیرد معنی مستقبل اِذا زُرتَنی اَزُرکَ چون به دیدنم آیی تو را می بینم. اگر حرف نفی بعد از قسم داخل شود معنی مستقبل وَحَیاتِکَ لانَکَثتُ عَهدَکَ مادُمتُ حَیّاً قسم به جانت تازنده ام پیمانت را نخواهم شکست. 73) برای ترجمه کلماتی که معانی آنها را نمی دانیم از دو روش استفاده می کنیم: 1 – ریشه و کلمات مترادف کلمه را در نظر بگیریم. مثلاً در جمله: « ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ اَلکَرِیم » اگر معنی « غَرَّ » را نمی دانیم می توانیم از مترادف آن مانند « غرور؛ مغرور » کمک بگیریم و به معنی « غَرَّ » ( مغرور کرد ) پی ببریم. 2 – از سیاق جمله و قرائن موجود در جمله و نیز کلماتی که پیش و پس کلمه ی مبهم هستند استفاده کنیم؛ و به ترجمه عبارت نزدیک نما ئیم. جمله کلمه مورد نظر که معنی آن را نمی دانیم ریشه و مترادف کلمه سیاق و قرائن موجود معنی کلمه ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ ألکَریم غَرَّ غرور - مغرور ------ مغرور کرد وُجُوهٌ یومَئِذٍ مُسفرةٌ ضَاحِکَةٌ مُستَبشِرَةٌ مُسفِرَةٌ ----- ضَا حِکَةٌ مُستَبشِرَةٌ: شاد ؛ خندان ؛ خوشحال شاد؛خندان 74) در ترجمه به انواع « من » توجه شود: - « من » موصول ؛ به معنی کسی که - « من »استفهام ؛ به معنی چه کسی - « من » شرط ؛ به معنی هر کس انواع ( من ) مثال ترجمه موصول أحسِن إلَی مَن عَلَّمَتکَ نیکی کن به کسی که حرفی به تو آموخت. استفهام مَن هُوَ؟ او کیست ؟ شرط مَن یَعمَل ألخَیرَ یَنتَفِع به هر کس کار نیکی انجام دهد به وسیله آن بهره مند می شود 75) در ترجمه به انواع « ما » توجه شود: 1 – ( ما )ی نفی : قبل از فعل ماضی می آید و آن را نفی می کند. 2 – ( ما )ی موصول : به معنی چیزی که؛ آنچه که می باشد که بعد از آن جمله ی صله می آید. 3 – ( ما )ی شرط : در جمله شرطیه می آید و در فعل مضارع بعد از خود را مجزوم می کند و به معنی هر آنچه می باشد. 4 – ( ما )ی کافه : بعد از حروف مشبهة بالفعل « إنَّ ؛ أنَّ ؛ کأنَّ » می آید و عمل آنها را خنثی می کند. 5 – ( ما )ی تعجب : معنی تعجب و شگفتی می دهد و بعد از آن کلمه ای بر وزن أفعل می آید. 6 – ( ما )ی استفهام : در جمله ی پرسشی می آید ومعنی چه می دهد. 7 – ( ما )ی شبیه به لیس : برسر جمله ی اسمیّه می آید ومعمولاً هیچ تغییری در مبتدا نمی دهد ولی خبر را منصوب می کند (همچون لیس) انواع (ما) مثال ترجمه (ما)ی نفی مَا خَرَجَ . مَا ضَحِکوا. خارج نشد. نخندیدند. (ما)ی موصول أللهُ یَعلَمُ مَا تَفعَلونَ. اُنظروا ما تعملون. خدا می داند آنچه را انجام می دهید. بنگرید آنچه انجام می دهید. (ما)ی شرط مَا تَفعَل فی ألسِرِّ یَعلَمه أللهُ هر آنچه در پنهان انجام دهی خدا آن را می داند (ما)ی کافه إنَّما ألکِتابُ نَافِعٌ. فقط (تنها) کتاب سودمند است. (ما)ی تعجب مَا أکثرَ ألعجائب ألدنیا! شگفتی های دنیا چه زیاد است! (ما)ی استفهام مَا ذَلِکَ؟ما تُحِبُّ؟ مَا عِندَ کَ؟ما نَزَلَ؟ آن چیست؟ چه دوست داری؟ چه داری؟ چه فرود آمد؟ (ما)ی شبیه به لیس مَا طِفلٌ حاضِرَاً. وَ مَا أللهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعلَمونَ کودک حاضر نیست. خداوند از آنچه می کنید غافل نیست. ***به طور کلّی در باره ی اعراب « ما » استفهامیه چنین گفته اند : **الف) مبتدا است : *1 – اگر پس از آن یک فعل لازم به کار رود ؛ مثل : ما نَزَلَ؟ *2 – اگر پس از آن فعل متعدی به همراه مفعول ذکر شود؛ مثل : ما سَأ لَکم فی سَفَر *3 – اگر پس از آن شبه جمله بیاید ؛ مثل : ما فی یَدَکَ ؟ / ما عِندَکَ ؟ *4 – اگر پس از آن یک فعل ناقص بیاید ؛ مثل : ما کَانَ یُصَغِرُکُم ؟ **ب) مفعول ٌبه است : * اگر پس از آن فعل متعدی بدون مفعول ذکر شود ؛ مثل : مَا تُحِبُّ ؟ **ج) مجرور به حرف جراست : * اگر پس از حرف جر ذکر گردد ؛ مثل : بِما یَغفرُ أللهُ ألذّنُوب ؟ / بِما زَانَ أللهُ أللیلَ کما وَصَفَ ألشاعِر ؟ **د) مجرور به اضافه است : * اگر پیش از آن اسم نکره ی محتاج به تعریف ذکر شود ؛ مثل : یوجدُ فی ألطّبیعةِ اَحجارٌ کَریمة ؛ قیمةُ ما أغلی ؟ 76) کلماتی مانند « اِنَّ ؛ اِنّما ؛ َقَد ؛ لَقَد ؛ لَِ » برای تاکید جمله بکار می رود؛ و حتی خود جمله اسمیّه معنای تاکیدی دارد. جمله 3تاکید دارد : اِنََِّ – لَ – جمله اسمیه اِنَّ اَلنَفسُ لَاَمّارَةٌ بِالسوءِ جمله 2تاکید دارد : اِنََِّّ– جمله اسمیه اِنَّ اَللهَ عزیزٌ جمله 1تاکید دارد : جمله اسمیه اَللهُ اَکبرُ منابع و مآخذ 1 – آذر نوش ، آذر تاش (1366). آموزش زبان عربی 1و2 . چاپ اول. تهران :مرکز نشر دانشگاهی. 2 – الیاس ، اسطوان (1366). فرهنگ نوین ( ترجمه سید مصطفی طباطبایی). چاپ هفتم .انتشارات. کتابفروشی اسلامیه. 3 – جُرّ ، خلیل (1363). فرهنگ لاروس (ترجمه سید حمید طبیبیان).تهران: انتشارات امیر کبیر. 4 – الدحداح ، انطوان (1374). راهنمای آموزش زبان عربی ( ترجمه مهدی ستار یان و محمد تنباکو زاده). چاپ اول . انتشارات بصائر. 5 – رنجبر ، احمد (پاییز 1371). راهنمای آزمون عربی .تهران: انتشارات علوی. 6 – الشرتوتی ، معلّم رشید ( 1366) مبادی العربیة ( ترجمه دکتر محمد جواد شریعت). موسسه انتشاراتی مشعل . 7 – کتب درسی عربی 1و2و3 و عربی پیش دانشگاهی ( سال 87-75 ). وزارت آموزش و پرورش . 8 – محمّدی ، حمید (اسفند ماه 1370). زبان قرآن . مجلد اول و دوم موسسه نور . 9 – استفاده هر چند یک یا چند جمله از هر کتبی که مطلبی یا مثالی را آنجا یافتم از جمله :ترجمه الاتقان فی علوم القران تالیف جلال الدین عبدالرحمن سیوطی به قلم سید مهدی حائری /1363 / انتشارات امیر کبیر/ چاپخانه سپهر تهران.
|